معنی چپ بویین - جستجوی لغت در جدول جو
چپ بویین
کینه جو شدن، دشمنی کردن
ادامه...
کینه جو شدن، دشمنی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر چپ بودن
چپ بودن
چَپ بودَن
ناراست بودن، احول بودن، به کار کردن با دست چپ عادت داشتن
ادامه...
ناراست بودن، احول بودن، به کار کردن با دست چپ عادت داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر چپ بودن
چپ بودن
به کار آمدن با دست چپ عادت داشتن
ادامه...
به کار آمدن با دست چپ عادت داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
گل بویین
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
ادامه...
گل اندود شدن، گل و لای شدن زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
غب بویین
ناپدید شدن
ادامه...
ناپدید شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
غغ بویین
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
ادامه...
گرفتگی و خشک شدن گردن، گرفتگی ریه در اثر سرماخوردگی
فرهنگ گویش مازندرانی
کز بویین
تباه شدن، مزه گس داشتن، ناتوان شدن، کنفت شدن
ادامه...
تباه شدن، مزه گس داشتن، ناتوان شدن، کنفت شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کل بویین
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
ادامه...
شخم شدن، از کار افتادن گرمابه یا آسیاب، کچل شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
کف بویین
ساییده شدن سم و ناخن اسب
ادامه...
ساییده شدن سم و ناخن اسب
فرهنگ گویش مازندرانی
مس بویین
برخاستن نرینگی، حالت نعوظ، سرمست شدن
ادامه...
برخاستن نرینگی، حالت نعوظ، سرمست شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
گم بویین
گم شدن
ادامه...
گم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
شد بویین
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
ادامه...
فاسد شدن، فاسد شدن تخم مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی
مخ بویین
در جایی بی حرکت ایستادن و مزاحم شدن
ادامه...
در جایی بی حرکت ایستادن و مزاحم شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ور بویین
آغشته شدن، کج شدن
ادامه...
آغشته شدن، کج شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
نو بویین
نو شدن
ادامه...
نو شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پربویین
پر شدن، لبریز شدن، فراوان بودن
ادامه...
پر شدن، لبریز شدن، فراوان بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
شش بویین
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
ادامه...
تباه شدن خوشه ی شالی پس از شکستن ساقه، زرد شدن ساقه ی شالی
فرهنگ گویش مازندرانی
شق بویین
راست و محکم شدن، صاف شدن
ادامه...
راست و محکم شدن، صاف شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چر بویین
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
ادامه...
چیره شدن، بیماری و زخمی که بر انسان چیره شود و با درمان
فرهنگ گویش مازندرانی
خف بویین
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
ادامه...
مخفف خفه شدن، خود را در پناه چیزی پنهان کردن و مخفی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لپ بویین
له شدن، درهم کوبیده شدن، دولاشدن، خم شدن، پهن شدن
ادامه...
له شدن، درهم کوبیده شدن، دولاشدن، خم شدن، پهن شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
بن بویین
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
ادامه...
قرار گرفتن، در جایی ماندن و بند شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تش بویین
روشن شدن آتش
ادامه...
روشن شدن آتش
فرهنگ گویش مازندرانی
جم بویین
گرد آمدن، جمع شدن
ادامه...
گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چلخ بویین
کز کردن، جمع شدن، افلیج شدن، شکسته شدن اعضای بدن و آسیب
ادامه...
کز کردن، جمع شدن، افلیج شدن، شکسته شدن اعضای بدن و آسیب
فرهنگ گویش مازندرانی
خل بویین
زیاد شدن
ادامه...
زیاد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
در بویین
دیر شدن، از وقت گذشتن
ادامه...
دیر شدن، از وقت گذشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
سگ بویین
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
ادامه...
بی اندازه ناراحت شدن، از کوره در رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
رز بویین
کوفته شدن بدن
ادامه...
کوفته شدن بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رد بویین
گذشتن، رد شدن
ادامه...
گذشتن، رد شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رو بویین
رو شدن، برملا شدن
ادامه...
رو شدن، برملا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
زل بویین
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
ادامه...
زخمی شدن بخشی از بدن بر اثر ساییده شدن با قسمت دیگر بدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سر بویین
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
ادامه...
به سر رسیدن، به پایان آمدن، سیر شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
سز بویین
روییدن سبز شدن
ادامه...
روییدن سبز شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
چک بوین
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
ادامه...
دشمنی پیدا کردن، کینه جو گشتن
فرهنگ گویش مازندرانی